آخرین ارسالی های انجمن
.jpg)
نویسنده: باران.ش
تعداد صفحات: 806
نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده !

.jpg)
نویسنده: *shekoofe*
تعداد صفحات: 178
خلاصه ای از داستان رمان:
هوای من….هوای تو…هوای ما…هوایی که هر لحظه تو رو یادم میاره…بارون روی
سرم میریزه و میگه: عشقت…نیمه ی گمشده ات اینه…اینه که هر لحظه داره ازت
دور میشه…
دور میشه و بارون خاطره هاشو یادت میاره… اون لحظه است که با خودت
میگی….نمیخواستم بره ولی …رفت با بی رحمی تمام…نذاشتن بهش برسم…اونا ما رو
از هم دور کردن…مگه چه گناهی کرده بودم که این اتفاق باید مصوب جداییم از
عشقم میشد…
مغرور بودم…شیطون بودم…ولی بارون همه چیز رو خراب کرد… دیگه این دختری که
زیر بارون وایساده من نیستم…چرا حالا که بارون خاطره ها رو به یادم میاره و
زجرم میده…همیشه دله آسمون گرفته است…همیشه میباره…


نام رمان:جشن عروسی
نویسنده: مائده میرسنبل
تعداد صفحات: 335
خلاصه ای از داستان رمان:
جشن عروسی… مهم ترین اتفاق در زندگی هر کس… همه ی زوج ها دوست دارند که اون روز براشون منحصر به فرد باشه. یک شغل وجود داره… طراح جشن عروسی! یک مدیر حرفه ای که مثل یه فرشته برای این زوج هاست. توی این صنعت رقابت زیاده و هر طراحی دوست داره بهترین باشه! آویسا یه مدیر جشن عروسیه و توی کارش موفقه. رقبای زیادی داره و همه دوست دارن اونو کنار بزنند، اما اون به این سادگی ها تسلیم نمیشه و با کمک دوستش به جنگ با این رقبا میره. همه چیز خوب پیش میره تا اینکه…

.jpg)
نویسنده: niloo green
تعداد صفحات: 142
در مورد دختری به نام آوا ست که در تصادف مادرش رو از دست میده و چون پدرش هم سالها قبل فوت شده به ناچار به خونه ی خاله اش میره…..

.jpg)
به قلم :نرگس عینی
خلاصه ی از داستان رمان:
ناگهان به خاطر سرعت زیادی که داشت با پسری برخورد کرد و این تصادف همراه شد با جیغ کوتاه دختر و باز شدن در سامسونت پسر . همه ی وسایل کیف به بیرون ریخته شده :یک عینک آفتابی ، یک شیشه ادکلن ، یک کراوات ، یک برس مو ، دو کتاب ، چند برگ جزوه ی درسی به اضافه ی یک دسته کلید و یک کیف پول . دختر با شرمساری شروع به جمع کردن وسایل پسر کرد و گفت :..

.jpg)
به قلم :Tikooli
حجم رمان : ۴.۷۴ مگابایت پی دی اف , ۰.۹۷ مگابایت نسخه ی اندروید ,
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان درباره ی دختری به اسم رها س که چند روز مونده به عروسیش نامزدش پا پس میکشه و به خاطر همین رها دچار شوک و فراموشی موقت میشه.در بیمارستان با کمک دکتر معالجه ش کم کم مسائل ابتدایی رو به یاد میاره تا اینکه….

.jpg)
به قلم :نازنین آقایی
حجم رمان : ۲.۵۶ مگابایت پی دی اف , ۱.۴ مگابایت نسخه ی اندروید ,
خلاصه ی از داستان رمان:
زیرا پدرم اعتقاد داشت با شراره های آتش وجودم در هنگام تولد زندگیش را به آتش کشیده ام …
من را شراره صدا زدند خواهر و برادری که مگسان دور شیرینی بودند و هرچه پدر میگفت گوش می نهادند
من شراره بودم و آنها برای خاموش کردن شعله های درونم با نفرت و آزارهایشان آبی می شدند بر روی آتش وجودم ….
حال مردی میگوید با شراره های عشق شعله کشیدم وجودش را
مردی که خود خاکسترم کرد و چیزی از من باقی نگذاشت


نویسنده: صدیقه احمدی
تعداد صفحات: 179
خلاصه ای از داستان رمان:
درخشنده، دوستم، با برادر چشم مغولیاش به نیلآباد میآیند كه خبر قبولی مرا در دانشگاه تهران بدهد. اگر خبر مرگ مرا میآورد چقدر خوشحالم میكرد. چطور میتوانم آنجا را ترك كنم؟ هنوز امید برگشتن پلنگ مرا در آن باغ سوت و كور نگه داشته است. دلهره اینكه او برگردد و من آنجا نباشم و مرا نبیند و دلهره این كه مادرم آدرس من را در تهران به او ندهد، دیوانهام میكند، دلم میخواهد باقی ثانیههای عمرم را در آنجا و چشم به راه او باشم ولی…

.jpg)
به قلم :لیلا رضایی
حجم رمان : ۴٫۸۴ مگابایت پی دی اف , ۱٫۲۸ مگابایت نسخه ی اندروید , ۱٫۱۴ مگابایت نسخه ی جاوا , ۴۵۳ کیلو بایت نسخه ی epub
خلاصه ی از داستان رمان:
لیلا … لیلا … بیا اینجا عزیزم می خوام موهاتو شونه بزنم.
لیلا مقابل در، لحظاتی بر چهره رنجور مادرش نگاه کرد و لبخندی تصنعی بر لب نشاند، به سمت در رفت مقابلش نشست و گفت:
– زحمتتون می شه.
مادر لبخندی بر لب نهاد و گفت:…

.jpg)
به قلم :نادر ابراهیمی
حجم رمان : ۲.۱۹ مگابایت پی دی اف , ۱.۱۲ مگابایت نسخه ی اندروید ,
بانوی گـُل به گونه انداخته، با لهجه ی شیرینش گفت: باید تـَخـَیُل کنیم که در مِه راه میرویم؛ در مِهی بسیار فشرده و سپید. تمام ِ عُمر در مِه. در کنار هم، من و تو،مِه را میپیماییم- آرام، و به زمزمه با هم سخن میگوییم.
در یک مِه نَوَردی ِ طولانی، هیچ چیز به وضوح ِ کامل نخواهد رسید؛ و به محض آنکه چیزی را آَشکارا ببینیم
WebSite:gooddl.ir

.png)
WebSite:gooddl.ir

